اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

Delicious facebook RSS ارسال به دوستان نسخه چاپی ذخیره خروجی XML خروجی متنی خروجی PDF
کد خبر : 41591
تعداد بازدید : 5821

فتنه وآزمایش درآخرالزمان

«به خدا سوگند بدون ترديد بسان درهم شكستن آبگينه درهم خواهيد شكست البتّه آن شيشه به صورت اوّليه باز گردانده شود (آن را ذوب كرده از نو بسازند) و بدان صورت [چنان كه بوده‏] باز مى‏گردد (قابل ترميم و باز يافتن شكل نخستين خود است) به خدا سوگند حتما درهم خواهيد شكست همچون شكستن سفال (گل پخته)، همانا سفال البتّه مى‏شكند ولى (بدان صورت نخستين) چنان كه بوده است باز نمى‏گردد (قابل ترميم نيست) [و] به خدا قسم حتما غربال خواهيد شد [و] سوگند به‏

- ابراهيم بن عمر يمانى به واسطه مردى از امام باقر عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: «اى شيعه آل محمّد، حتما بايد مورد پاكسازى قرار گيريد همچون پالودن و برطرف شدن سرمه از چشم، كه صاحب چشم مى‏داند چه وقتى سرمه در چشمش جاى مى‏گيرد ولى نمى‏داند چه زمانى از آن بيرون مى‏شود و به همين گونه است حال مرد كه بر طريق امر ما (امامت) صبح مى‏كند (روز را آغاز مى‏كند) و بعد روز را شب مى‏كند و (بعد) در حالى كه از آن خارج شده شب را به صبح مى‏برد» (يعنى بامداد مسلمان است و شامگاه كافر و بالعكس).

- مهزم بن أبى برده اسدى و ديگران از امام صادق عليه السّلام روايت كرده‏اند كه آن حضرت فرمود: «به خدا سوگند بدون ترديد بسان درهم شكستن آبگينه درهم خواهيد شكست البتّه آن شيشه به صورت اوّليه باز گردانده شود (آن را ذوب كرده از نو بسازند) و بدان صورت [چنان كه بوده‏] باز مى‏گردد (قابل ترميم و باز يافتن شكل نخستين خود است) به خدا سوگند حتما درهم خواهيد شكست همچون شكستن سفال (گل پخته)، همانا سفال البتّه مى‏شكند ولى (بدان صورت نخستين) چنان كه بوده است باز نمى‏گردد (قابل ترميم نيست) [و] به خدا قسم حتما غربال خواهيد شد [و] سوگند به‏

خدا بدون شكّ از يك ديگر باز شناخته خواهيد شد [و] به خدا قسم پاكسازى خواهيد گشت تا جايى كه از شما جز اندكى باقى نماند و (در اين حال حركتى حاكى از بى‏اعتنائى به مردم به دست خود داده) كف دست خويش را به يك سو برگرداند».

پس شما اى جماعت شيعه بدين احاديث روايت شده از امير المؤمنين عليه السّلام و آنان كه از امامان عليهم السّلام پس از او بودند (امامان پس از او) ژرف‏بينانه بنگريد و از آنچه شما را برحذر داشته‏اند دورى كنيد و نسبت به آنچه از ناحيه آنان رسيده با تأمّل كافى بينديشيد و در آن تفكّر كنيد چنان تفكّرى كه توأم با دقّت كامل و تحقيق باشد، كه در جلوگيرى (از شكّ و كجروى و گمراهى) چيزى رساتر از گفتار ايشان وجود ندارد كه: «همانا مرد صبح مى‏كند بر طريق امامت ما، و شب مى‏كند در حالى كه از آن بيرون رفته است و شب مى‏كند بر طريقه امر ما و صبح مى‏كند در حالى كه از آن رويّه خارج شده است» آيا اين گفتار دليل خارج شدن (گروهى) با وجود روشنى راه، از آئين امامت و رها كردن آنچه در باره امامت معتقد بودند نيست؟!.

و در فرمايش آن حضرت عليه السّلام كه مى‏فرمايد: «به خدا سوگند همانند شكستن شيشه درهم خواهيد شكست و البتّه شيشه (به صورت اوّليه) بازگردانده شود پس بدان صورت [چنان كه بوده‏] باز مى‏گردد، سوگند به خدا بدون ترديد حتما بسان شكستن سفال درهم خواهيد شكست و همانا سفال البتّه مى‏شكند ولى چنان كه بوده است دوباره‏

 

باز نمى‏گردد» پس آن را مثال مى‏زند براى كسى كه بر مذهب اماميّه باشد و بعد با فتنه‏اى كه او را عارض مى‏شود از آن طريق روى گرداند، سپس با نظر لطفى از سوى خداوند سعادت و نيكبختى او را در مى‏يابد پس تاريكى آنچه در آن داخل شده و صفا و پاكى رويّه‏اى كه از آن خارج گرديده براى او روشن مى‏شود و قبل از مرگ با توبه و بازگشت، به طرف حقّ مى‏شتابد و خداوند نيز توبه او را خواهد پذيرفت و وى را به حال نخستين كه راه يافته بود باز مى‏گرداند همچون شيشه كه پس از شكسته‏شدنش بدان صورت كه قبلا بوده است باز مى‏گردد. و نيز اين مثلى است براى كسى كه بر اين امر معتقد بوده و بعد از آن خارج شود و همچنان در بدبختى عمر او به سرانجام مى‏رسد كه مرگ گريبانش را مى‏گيرد و او همچنان بر اعتقاد خويش است، بدون اينكه از آن توبه كرده يا به سوى حقّ باز گرديده باشد پس او به مثل همچون آن سفال است كه شكسته مى‏شود و به حال نخستين خود باز نمى‏گردد، زيرا پس از مرگ و در حال جان دادن براى او توبه‏اى نيست، از خداوند پايدارى بر آنچه را كه بدان بر ما منّت نهاده خواستاريم و از او مى‏خواهيم كه بر احسان خويش بيفزايد كه ما از آن او و از اوئيم.

- ابراهيم بن هلال گويد: «به أبى الحسن (امام رضا) عليه السّلام عرض كردم: فدايت‏

 

گردم پدرم بر اعتقاد به اين امر از دنيا رفت و من نيز به سنّ و سالى رسيده‏ام كه مى‏بينى، من مى‏ميرم و تو خبرى به من نمى‏دهى؟ فرمود: اى ابا اسحاق تو نيز شتاب مى‏كنى؟

عرض كردم: بلى به خدا قسم شتاب مى‏كنم و چرا نبايد شتاب كنم در حالى كه (سنّ من بالا رفته و) من از سنّ و سال بدان پايه رسيده‏ام كه خود مى‏بينى، فرمود: اى ابا اسحاق آن امر واقع نخواهد شد تا اينكه از يك ديگر باز شناخته شويد و پاكسازى گرديد تا اينكه باقى نماند از شما جز تعدادى هر چه كمتر، سپس كف دست خود را (به نشانه بى‏اعتنائى) برگردانيد».

- صفوان بن يحيى گويد: امام رضا عليه السّلام فرمود: آنچه شما چشمان خود را به سويش مى‏داريد (منتظر و چشم به راه آن هستيد) واقع نخواهد شد تا اينكه پاكسازى و جداسازى شويد و تا اينكه نماند از شما مگر هر چه كمتر و كمتر».

- محمّد بن منصور صيقل از پدر خود روايت كرده كه گويد: «بر امام باقر عليه السّلام وارد شدم و جماعتى نزد او بودند پس در آن ميان كه ما با يك ديگر سخن مى‏گفتيم و آن حضرت روى به يكى از ياران خود داشت، ناگاه رو به ما كرده فرمود: شما در مورد چه چيز سخن مى‏گوئيد؟ هيهات! هيهات! آنچه گردنهاى خود را به سويش مى‏كشيد

 

(منتظر آن هستيد) واقع نخواهد شد تا اينكه پاكسازى شويد، [هيهات‏] و آنچه گردنهاى خويش را به سوى آن مى‏كشيد واقع نمى‏گردد تا اينكه باز شناخته و از يك ديگر جدا شويد و آنچه گردن‏هاى خود را به سويش مى‏كشيد واقع نخواهد شد تا اين كه غربال شويد، و آنچه گردنهاى خويش را به جانب آن مى‏كشيد واقع نخواهد شد مگر پس از نوميدى، و آنچه به جانبش گردنهاى خود را مى‏كشيد واقع نخواهد شد تا كسى كه اهل نگون بختى است به سيه‏روزى، و آنكه اهل سعادت است به نيكبختى رسد».

باز محمّد بن منصور از پدر خود روايت كرده كه گفت: من و حارث بن مغيره با گروهى از شيعيان نزد امام باقر عليه السّلام بوديم و آن حضرت سخن ما را مى‏شنيد، گويد: و همانند حديث پيش را ذكر نمود جز اينكه، در هر بار مى‏فرمود: نه به خدا سوگند آنچه چشمهاى خويش را به سويش دوخته‏ايد نخواهد شد تا ...- يعنى با قسم-».

- اصبغ بن نباته از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: «بسان زنبور عسل در ميان پرندگان باشيد، در ميان پرندگان پرنده‏اى نيست مگر اينكه زنبور عسل را ناتوان و كوچك مى‏شمارد، اگر پرندگان مى‏دانستند در تهيگاه‏هاى (اندرون)

آن چه بركتى نهفته است هرگز با او چنان رفتارى نمى‏كردند (يعنى او را رها نكرده و آزاد نمى‏گذاشتند)، با مردم به زبانها و جسم‏هاى خويش آميزش داشته باشيد (يعنى حشر و نشر زبانى و جسمانى) ولى با دلهاى خويش و رفتارتان از آنان دورى كنيد، قسم به آنكه جان من به دست اوست آنچه را دوست مى‏داريد نخواهيد ديد تا اينكه پاره‏اى از شما در روى ديگرى آب دهان اندازد و تا جايى كه بعضى از شما عدّه ديگر را دروغگويان بنامد و تا آنجا كه از شما- يا شايد فرموده باشد از شيعه من- باقى نماند مگر (عدّه‏اى ناچيز) همچون بى‏مقدارى سرمه در چشم و نمك در غذا، اكنون براى شما مثالى مى‏زنم و آن عبارت از مثل مردى است كه داراى گندمى باشد پس آن را پاك نموده و در خانه‏اى ريخته باشد و آن را به اميد خدا در آنجا رها كرده باشد، بعد به سر گندم خود باز گردد و ناگاه ببيند و در آن كرم افتاده است، پس آن را بيرون آورده پاك نمايد، سپس آن را بدان خانه باز گردانيده و آن را رها نموده، مدّتى در آنجا بماند باز نزد آن برگشته و ببيند كه ديگر بار تعدادى كرم به آن رسيده است، پس آن را خارج ساخته و تميز و پاك نموده (به محلّ اوّل) باز گردانيده باشد و پيوسته اين كار همچنان تكرار شود تا اينكه از آن مشتى همچون گندم خالص يك بته از خوشه گندم كه كرم نتوانسته هيچ آسيبى به آن برساند باقى بماند، شما نيز همين گونه مورد جداسازى قرار مى‏گيريد تا اينكه از شما باقى نماند مگر جماعتى كه فتنه‏ها به آن زيانى نمى‏رساند».

از ابي كهمس و ديگران روايت شده و او حديث را به امير المؤمنين عليه السّلام رسانيده و همانند حديث سابق الذّكر را نقل مى‏كند، و اين حديث در آغاز همين كتاب آمده بود.

- ابو بصير گويد: ابو جعفر محمّد بن علىّ الباقر عليهما السّلام فرمود: همانا مثل شيعه مثل اندر است (يعنى محلّى كه خوشه‏هاى گندم را براى كوبيدن روى هم مى‏نهند و خرمنگاه گويند، و يا محلّى كه در آن گندم انبار مى‏كنند) پس آن گندم را (كرم يا آفتى) گندمخوار بهم رسد و از آن آفت پاك كرده شود و باز آفتى خورنده به آن برسد و از آن آفت نيز پاك شود تا اينكه از آن مقدارى بماند كه كرم آفت نتواند به آن زيانى وارد كند، شيعه ما نيز چنين‏اند، از يك ديگر جداسازى و پاكسازى مى‏گردند، تا اينكه جماعتى از آنان باقى بماند كه فتنه‏ها هيچ آسيبى بديشان نمى‏رساند».

- فضل بن ابي قرّه تفليسىّ از امام صادق عليه السّلام روايت كرده و آن حضرت از پدر خويش (امام باقر عليه السّلام) روايت فرموده كه آن حضرت فرمود: «مؤمنان گرفتار خواهند شد و خداوند در آن حال ايشان را مورد جداسازى از يك ديگر و بازشناسى قرار

 

مى‏دهد، همانا خدا هرگز مؤمنان را از بلاى دنيا و تلخكامى‏هاى آن در امان نداشته است، بلكه آنان را در اين جهان از كورى در آخرت از سيه‏روزى در امان داشته، سپس فرمود علىّ بن الحسين عليهما السّلام كشته‏شدگان خود (اجساد كشتگان خانواده‏اش را كه در روز عاشورا به شهادت رسيدند) بعضى را بر روى بعضى ديگر مى‏گذاشت و مى‏فرمود:

كشتگان ما [همچون‏] كشتگان پيامبران هستند».

- علىّ بن أبي حمزه از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: «اگر قائم عليه السّلام قيام كند، مردم او را انكار خواهند كرد، زيرا او به صورت جوانى رشيد به سوى ايشان باز خواهد گشت. هيچ كس بر اعتقاد به او پايدار نخواهد ماند مگر مؤمنى كه خداوند در عالم ذرّ نخستين از او پيمان گرفته باشد».

و در اين حديث براى كسى كه به ديده اعتبار مى‏نگرد عبرتى است و نيز يادآورى است براى كسى كه يادآور (اهل يادآورى و بيدار شدن) و اهل بينش است، و آن عبارت از فرمايش آن حضرت است كه: «او نزد ايشان خروج مى‏كند به صورت جوانى رشيد و بر امر او كسى پابرجا نمى‏ماند جز مؤمنى كه خداوند در عالم ذرّ نخستين از او پيمان‏

 

گرفته باشد»، آيا اين گفته جز بر آن دلالت دارد كه مردم اين مدت از عمر را دور و بعيد مى‏انگارند و سر رسيدن زمان ظهور آن حضرت در نظرشان طولانى مى‏نمايد و عقب افتادنش را انكار دارند و از او نوميد مى‏شوند پس به راست و چپ پر مى‏كشند همان گونه كه امامان عليهم السّلام فرموده‏اند، مذاهب گوناگون آنها را از يك ديگر جدا مى‏كند و راههاى گوناگون فتنه‏ها بر ايشان چنددستگى و شعبه‏ها پديد مى‏آورد و از طريق سخن فريب خوردگان به درخشندگيهاى (دروغين) سراب فريفته مى‏شوند و چون او براى آنان پس از سالهائى آشكار گردد كه در موارد نظير آن براى كسى كه عمرش بدان پايه برسد پيرى و كهولت و خميدگى پشت و بروز سستى در توانائى جسمى را ايجاب مى‏كند (مع الوصف آن حضرت) به صورت جوانى رشيد و ميان‏سال خارج گردد هر كه در دلش بيمارى (سستى و انحراف) وجود دارد او را انكار خواهد كرد و هر كس كه خداوند از پيش به واسطه آنچه كه او را به آن توفيق بخشيده و آگاهى از حال آن حضرت را كه از پيش به او داده برايش نيكى خواسته است و او را بدين روايات از گفته امامان راستگو عليهم السّلام دسترسى قرار داده و او نيز آن را تصديق نموده و بدان عمل كرده است، و او از پيش مى‏دانسته است آنچه را كه از امر خداوند تدبير او پيش مى‏آيد، پس بدون شكّ و ترديد و سرگردانى در انتظار آن به سر مى‏برد، به سخنان بيهوده ابليس و پيروان او گول نمى‏خورد (و همچنان بر اعتقاد به آن حضرت پابرجا خواهد ماند) شكر خداى را كه ما را از آن جمله قرار داد كه در حقّشان نيكى روا داشته و به آنان نعمت‏

 

بخشيده و آنان را از دانش بدان پايه رسانيده كه ديگران بدان نرسيده‏اند كه اين منّتى است لازم و موهبتى است مخصوص، سپاسى كه شايسته نعمتهاى او باشد و حقّ خداونديش را ادا كند.

الغيبة للنعماني / ترجمه غفارى، ص: 304


نظر شما



نمایش غیر عمومی
تصویر امنیتی :