اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

Delicious facebook RSS ارسال به دوستان نسخه چاپی ذخیره خروجی XML خروجی متنی خروجی PDF
کد خبر : 36682
تعداد بازدید : 12665

آیه مباهله چیست؟

سوره آل عمران، آیه ۶۱: فمن حآجَّکَ مِن بَعْدِ ما جآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أبْناءَنا وَ أبْناءَکُمْ وَ نِسآءَنا وَ نِسآءَکُمْ وَ أنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَعْنَتَ اللّهِ عَلىَ الْکاذِبینَ «هر گاه بعد از علم و دانشى که(درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را; ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود; آنگاه مباهله کنیم; و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم»

 

ا

بررسی کلمه مباهله:

 

مباهله در اصل از ریشه ی «بهل» به معنای رها کردن و قید و بند را از چیزی برداشتن است. از این رو، هنگامی که حیوانی را به حال خود واگذارند. و پستان آن را در کیسه قرار ندهند تا نوزادش بتواند به آزادی شیر بنوشد به آن «باهل» می گویند. و «ابتهال» در دعا، به معنای تضرع و واگذار کردن کار خود به خداست.

بنابراین، اگر در مواردی «مباهله» را به معنای «هلاکت، لعن و دوری از خدا» گرفته اند، به خاطر آن است که رها کردن و واگذار کردن بنده به حال خود، هلاکت و لعنت و دوری از درگاه خدا را به دنبال دارد.

این بود معنای «مباهله» از نظر ریشه ی لغوی، اما مفهوم آن در آیه ی مورد بحث نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است؛ یعنی افرادی که درباره ی یک مسأله ی مهم مذهبی اختلاف نظر دارند، در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرع کنند و از او بخواهند که طرف مقابل را که دروغگو است، رسوا ساخته و به سزای اعمال خود برساند

آیه مباهله چیست؟

سوره آل عمران، آیه ۶۱: فمن حآجَّکَ مِن بَعْدِ ما جآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أبْناءَنا وَ أبْناءَکُمْ وَ نِسآءَنا وَ نِسآءَکُمْ وَ أنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَعْنَتَ اللّهِ عَلىَ الْکاذِبینَ «هر گاه بعد از علم و دانشى که(درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را; ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود; آنگاه مباهله کنیم; و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم»

خلاصه داستان مباهله:

در روایات اسلامی وارد شده است: هنگامی که پای مباهله به میدان آمد، نمایندگان مسیحیان «نجران» از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند و با بزرگان خود به شور بنشینند. سرانجام نتیجه ی مشورت آن ها که از یک نکته ی روان شناسی سرچشمه می گرفت، این بود که به افراد خود دستور دادند اگر دیدید محمد صلی الله علیه و آله و سلم با سر و صدا و جمعیت و جار و جنجال به مباهله می آید، نترسید و با او مباهله کنید؛ زیرا معلوم است حقیقتی در کار او نیست و از این رو؛ به جار و جنجال متوسل شده است؛ ولی اگر دیدید با افراد محدود و به همراه نزدیکان و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد، بدانید که او پیامبر خدا است و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است.

بر این اساس، آن ها طبق قرار قبلی به میعادگاه رفتند، ولی ناگاه دیدند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که فرزندانش حسین علیه السلما را در آغوش دارد و دست حسن علیه السلام را دست گرفته، و علی و فاطمه علیهما السلام نیز همراه او هستند، رو به سوی میعادگاه روان است. و در این حال، به آنان سفارش می کند که هر گاه من دعا کردم شما «آمین» بگویید. مسیحیان هنگامی که این صحنه را مشاهده کردند، سخت به وحشت افتاده و از اقدام به مباهله خودداری کردند، لذا حاضر به مصالحه شده و به شرایط ذمه (عدم تظاهر به خوردن گوشت خوک و شرابخواری، زنا و ازدواج با زنانی که ازدواج کردن با آن ها در اسلام حرام است) تن در دادند

مباهله در روایات و تفاسیر اهل سنت:

علماى اهل سنت شأن نزول آیه مباهله  رابه طریق مختلف در کتب روایى و تفسیرى خود نقل کرده اند که در اینجا به برخى از سندهاى صحیح آن اشاره مى کنیم:

مسلم نقل کرده که معاویة بن ابى سفیان، سعد بن ابى وقاص را خواست و گفت: چه چیز تو را مانع شده که ابو تراب را سبّ نکنى؟ گفت: سه فضیلت را رسول خدا(صلى الله علیه وآله) درباره علىّ(علیه السلام) بیان داشته که با وجود آن ها هرگز على(علیه السلام) را سبّ نخواهم کرد، واگر یکى از آن ها براى من بود از شترهاى گران قیمت نزد من ارزشمندتر بود… یکى آنکه هنگامى این آیه نازل شد: ( فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ) رسول خدا(صلى الله علیه وآله) علىّ و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) را خواست و عرض کرد: «بار خدایا! اینان اهل من هستند»

برخی از منابع شان نزول آیه مباهله در کتب اهل سنت:

ولما نزلت هذه الآیة فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم دعا رسول الله صلى الله علیه وسلم علیا وفاطمة وحسنا وحسینا فقال اللهم هؤلاء أهلی

صحیح مسلم – مسلم النیسابوری – ج ۷ – ص ۱۲۰ – ۱۲۱- دار الفکر

سنن الترمذی – الترمذی – ج ۴ – ص ۲۹۳ – ۲۹۴- دار الفکر

نظم درر السمطین – الزرندی الحنفی – ص ۱۰۸

معرفة علوم الحدیث – الحاکم النیسابوری – ص ۵۰- منشورات دار الآفاق الحدیث

عمدة القاری – العینی – ج ۱۸ – ص ۲۷- دار إحیاء التراث العربی

فتح القدیر – الشوکانی – ج ۱ – ص ۳۴۸- عالم الکتب

شواهد التنزیل – الحاکم الحسکانی – ج ۱ – ص ۱۶۰- مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة

تفسیر ابن کثیر – ابن کثیر – ج ۱ – ص ۳۷۹- دار المعرفة

الدر المنثور – جلال الدین السیوطی – ج ۲ – ص ۳۹- دار المعرفة

إمتاع الأسماع – المقریزی – ج ۶ – پاورقى ص ۶- دار الکتب العلمیة

الفصول المهمة فی معرفة الأئمة – ابن الصباغ – ج ۱ – پاورقى ص ۱۱۴- دار الحدیث

تفسیر القرطبی – القرطبی – ج ۴ – ص ۱۰۴- مؤسسة التاریخ العربی

تاریخ الإسلام – الذهبی – ج ۳ – ص ۶۲۷- دار الکتاب العربی

مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول (ع) – محمد بن طلحة الشافعی – ص ۳۸

مسند احمد – الإمام احمد بن حنبل – ج ۱ – ص ۱۸۵- دار صادر

تاریخ مدینة دمشق – ابن عساکر – ج ۴۲ – ص ۱۶- دار الفکر

المناقب – الموفق الخوارزمی – ص ۱۰۸- مؤسسة النشر الإسلامی

ینابیع المودة لذوی القربى – القندوزی – ج ۱ – ص ۱۳۶- دار الأسوة

المستدرک – الحاکم النیسابوری – ج ۳ – ص ۱۵۰

السنن الکبرى – البیهقی – ج ۷ – ص ۶۳- دار الفکر

ادعای ابن تیمیه پیرامون این آیه:

ابن تیمیه می گوید این آیه و شان نزول آن اصلا فضیلتی برای علی بن ابیطالب و همسرش و فرزندانش نمی باشد. چون اگر رسول الله هر کسی را نیز با خود می بردند این قضیه صورت می گرفت و تنها علت اینکه رسول الله این اشخاص را با خویش برد مربوط به ارتباط خانوادگی و نزدیکی خانوادگی می باشد نه چیز دیگری

منهاج السنة النبویة ، ج ۷  ص ۱۲۷ – ۱۲۸

پاسخ به این ادعای ابن تیمیه توسط عبدالعزیز دهلوی:

و این آیه در اصل از دلایل اهل سنت است که در مقابله نواصب بدان تمسک جسته اند و وجه تمسک ایشان ظاهر است که حضرت امیر و این بزرگان را همراه بردن و تخصیص فرمودن وجهی و مرجحی می خواهد و آن از دو چیز بیرون نیست یا برای آن بود که این بزرگواران را نهایت عزیز می دانست و چون این ها را در مقام مباهله که دران بحسب ظاهر خطر هلاک هم بود حاضر سازد مخالفین را جد تمام و اعتماد و وثوق قوی بر صدق نبوت خود و حقیت خلقت حضرت عیسی که ازان خبر می داد از آن حضرت صلی الله علیه و سلم یقین شود زیرا که هیچ عاقلی تا جازم نباشد بصدق دعوای خود خود را و اعزه خود را در معرض هلاک و استیصال نمی اندازد و برانها قسم نمی خورد و همین وجه است مختار اکثر اهل سنت و شیعه چنانچه عبدالله نیزدر اظهار الحق همین وجه را پسندیده و ترجیح داده و پس درین آیه عزیز بودن این اشخاص نزد پیغمبر ثابت شد و چون پیغمبران از محبت و بغض نفسانی معصوم اند این عزت ایشان لابد بحسب دین و تقوی و صلاح خواهد بود پس این معانی برای این اشخاص ثابت شد و چون مذهب نواصب خلاف آن است در مقابله آنها مفید افتاد یا برای آن بود که این حضرات نیز در دعای بد که بر کفار نجران منظور بود شریک شوند و آن جناب را به تامین خود امداد نمایند که زودتر دعای آن جناب به آمین گفتن ایشان مستجاب شود و چنانچه اکثر شیعه گفته اند و ملا عبدالله هم ذکر نموده و برین تقدیر نیز علو مرتبه ایشان دردین و استجابت دعای ایشان عندالله ثابت شد و این هم در مقابله نواصب مفید است و آن چه نواصب در هر دو تقدیر قدح کرده اند که این همراه بردن آن جناب این اشخاص را نه بنابر وجه اول بودو نه به جهت ثانی بلکه از راه الزام خصم بود بما هو مسلم الثبوت عنده و نزد مخالفان که کفار بودند مسلم بود که در وقت قسم اولاد و داماد را تا حاضر نکنند و بر هلاک آنها قسم نخورند آن قسم معتبر نمی شود آن جناب نیز به طریق الزام همین عمل فرمود و ظاهر است که اقارب و اولاد هر چون که باشند به اعتقاد مردم عزیزتر می باشند از غیر اقارب و اولاد که نزد این شخص عزت نداشته باشند دلیل برین وجه آن که اگر این قسم مباهله کردن و قسم بر اولاد خوردن نزد آن جناب هم مسلم می بود در شریعت نیز وارد می شد حالا آن که در شریعت ممنوع است که اولاد را حاضر سازند و قسم برانها بخورند پس معلوم شد که این همه برای اسکات خصم بود و علی هذا القیاس وجه ثانی نیز درست نمی شود زیرا که هلاک وفد نجران چندان اهم المهمات نبود از آن بالاتر وسخت تر بر آن جناب حوادث دیگر رسیده و مشقتها رو داده هیچگاه از این اشخاص در دعا مدد نه خواسته و متفق علیه است که دعاء پیغمبر در مقابله با کفار و معارضه آنها البته مستجاب می باشد و الا تکذیب پیغمبر لازم آید و نقص غرض بعثت متحقق شود و پیغمبر را در استجابت این دعا چه قسم تردد لاحق می تواند شد که استعانت به آمین گفتن دیگران نماید.  پس باطل و فاسد است به فضل الله تعالی کلام ایشان را اهل سنت قلع و قمع واجبی نموده اند چون درین رساله مقام آن بحث نیست به خوف اطالت متعرض آن نشده ….

تحفه اثنی عشریه ، باب هفتم : در امامت – ص ۳۲۵ – ۳۲۶-  منشی نول کشور – لکهنو – هند / ۱۳۰۲ هـ ، تحقیق : مولوی احسان الله صاحب فرنگی

عبدالعزیز دهلوی دقیقا بر علیه ادعای ابن تیمیه قد علم کرد. دهلوی بیان میکند که آوردن امیرالمومنین و حضرت زهرا و حسنین علیهما السلام برای مباهله توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دقیقا بخاطر اوج عزت ایشان و از باب مستجاب بودن دعای ایشان برای دعای پیامبر ( آمین گفتن اهل بیت علیهم السلام بر دعای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ) بوده و این مطلب که آوردن آن بزرگواران برای مباهله از باب ملزم ساختن خصم (مسیحیان نجران ) برای آوردن کسانی که آن مسیحیان نسبت به آنها دلسوزند و غیره ، نه تنها سخن اهل تسنن نیست بلکه سخن نواصب است و اهل سنت آن را قبول نداشته بلکه آن را رد کرده اند :
پس باطل و فاسد است به فضل الله تعالی کلام ایشان را اهل سنت قلع و قمع واجبی نموده اند چون درین رساله مقام آن بحث نیست به خوف اطالت متعرض آن نشده .

فکر کنم همین یک مطلب کفایت کند برای پاسخ به این ادعا. نظر شما چیه؟

حال از شما مخاطب گرامی چند سوال دارم؟

ثابت شد علی بن ابیطالب نفس پیامبر است. حال اگر کسی به این نفس پیامبر فحاشی کند. حکمش چیست؟

چرا نفس پیامبر باید بعد پیامبر و همسر بزرگوارش فاطمه بنت محمد در بین مردم جایگاهی نداشته باشد؟

علمای بزرگ اهل سنت از قبیل بخاری در صحیح بخاری چنین نگاشته اند که بعد از علی بن ابیطالب در زمان حیات فاطمه بنت محمد در بین مردم مقامی داشت اما بعد از اینکه از فاطمه از دنیا رفت دیگری مقامی بین مردم نداشت.

اینم متن روایت:

وکان لعلی من الناس وجه حیاه فاطمه، فلما توفیت استنکر علی وجوه الناس

و کان لعلی من الناس وجه حیاه فاطمه ——-مردم، توجهی، مادامی که فاطمه زنده بود، به علی داشتند.

فلما تووفیت، استنکر علی وحوه الناس ——–وقتی فاطمه در گذشت، مردم از علی روی برگردان شدند. ((علی از چشم مردم افتاد))

صحیح البخاری – البخاری – ج ۵ – ص ۸۳- دارالفکر

صحیح مسلم – مسلم النیسابوری – ج ۵ – ص ۱۵۴- دارالفکر

مگر این اصحاب و مردم نشنیده بودند روایات در شان علی بن ابیطالب را؟

مگر نشنیده بودند که علی نفس پیامبر است؟

تفسیر ابن کثیر – ابن کثیر – ج ۱ – ص ۳۷۹- دارالمعرفه

مگر نشنیده بودند که حب علی بن ابیطالب دلیل بر حلال زادگی هست؟

تاریخ مدینة دمشق – ابن عساکر – ج ۴۲ – ص ۲۸۷- دارالفکر

مگر نشنیده بودند که پیامبر علی را کسی معرفی کرد که خدا و رسولش را دوست دارد و آنها نیز او را دوست دارند؟

صحیح البخاری – البخاری – ج ۴ – ص ۵- دارالفکر

صحیح مسلم – مسلم النیسابوری – ج ۵ – ص ۱۹۵- دارالفکر

و صدها روایات دیگر در شان علی بن ابیطالب در کلام حضرت رسول.


نظر شما



نمایش غیر عمومی
تصویر امنیتی :