سقیفه و؟؟؟؟؟؟
ولایت و امامت امیرالمؤمنین علیه السلام، امری است که از روز اول بعثت به امت گوشزد و تذکر داده شده بود و در طول تاریخ حیات رسول اعظم (ص) نیز به تناسب شأن نزول آیات و یا مناسبت های متفاوت تصریح شده بود و در غدیر خم نیز بر آن تأکید شد و از تک تک مردم بیعت گرفته شد که خلفای اول و دوم جزو سبقت کنندگان در بیعت بودند. لذا نه تنها از وقوع غدیر و ماجرای آن در زمان سقیفه مدتی نگذشته بود که مردم فراموش کرده باشند یا حضرت بخواهد به آن استدلال نماید، بلکه اساس سقیفه بر نقض پیمان در غدیر بود و نه فراموش کردن آن.
ولایت و امامت امیرالمؤمنین علیه السلام، امری است که از روز اول بعثت به امت گوشزد و تذکر داده شده بود و در طول تاریخ حیات رسول اعظم (ص) نیز به تناسب شأن نزول آیات و یا مناسبت های متفاوت تصریح شده بود و در غدیر خم نیز بر آن تأکید شد و از تک تک مردم بیعت گرفته شد که خلفای اول و دوم جزو سبقت کنندگان در بیعت بودند. لذا نه تنها از وقوع غدیر و ماجرای آن در زمان سقیفه مدتی نگذشته بود که مردم فراموش کرده باشند یا حضرت بخواهد به آن استدلال نماید، بلکه اساس سقیفه بر نقض پیمان در غدیر بود و نه فراموش کردن آن.
اما در عین حال، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، مکرر به آن واقعه یادآوری و استدلال کرده اند که از باب نمونه فقط به ذکر چند بیان که بیشتر مستند به منابع اهل سنت است بسنده می گردد:
*- در روز شورا به سال 23ق. وقتی عمر خلافت را میان شش تن به شورا وا نهاد، بنا به نقل ابوالطفیل عامر بن واثله که بر در ایستاده بود، علی علیه السلام بر یک یک مناقب خود از حاضران اقرار گرفت و از جمله در مقام احتجاج به اعضای شورا گفت: «شما را به خدا سوگند میدهم آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره اش گفته باشد «من کنت مولاه فعلیٌ مولاه. اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره. لیبلّغ الشاهدُ الغائبَ»؟ حاضران گفتند: نه» (خوارزمی، المناقب، ص 217؛ . البته مرحوم علامه امینی روایت عامر بن واثله را با اسناد بسیار بیان نموده است.)
*- امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی شنید مردم سخن ایشان را مبنی بر این که پیامبر صلی الله علیه وآله وی را بر دیگران (در امر ولایت و حکومت) مقدّم داشته است نمی پذیرند، در جایی به نام «رحبه» در کوفه به میان مردم آمد و در مقام پاسخ به منازعه کنندگان، مردم را سوگند داد که هر کس در روز غدیر خم آن سخن (من کنت مولاه ...) را از پیامبر صلی الله علیه وآله شنیده است به پا خیزد و جز کسی که خودش از رسول خدا شنیده برنخیزد.
در آنجا شماری از صحابه که تعدادشان به روایتی 12 تن و به روایتی بیشتر بودند به پا خاستند و شهادت دادند که آن سخن را از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیده اند. (سلفی، مرشد المحتار، 3/156-157).
*- حاکم نیشابوری به سند خود از رفاعة بن ایاس ضبّی از پدرش از جدّش [نُذَیر که از کبار تابعین است] آورده است که گفت: در روز جنگ جمل همراه علی بودیم. او به طلحه پیغام فرستاد که به دیدار من بیا، طلحه پیش امام آمد. امام گفت: تو را به خدا سوگند میدهم آیا از پیغمبر نشنیدی که می گفت: «من کنتُ مولاه فعلیٌ مولاه. اللهم والِ من والاه و عادِ من عاداه؟».طلحه گفت: آری. امام گفت: پس چرا با من می جنگی؟ طلحه گفت: فراموش کرده بودم. راوی گوید: در نتیجه این گفت و گو طلحه از ادامه جنگ منصرف شد. (مستدرک، 3/371 - مسعودی، مروج الذهب، 2/364).