اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

Delicious facebook RSS ارسال به دوستان نسخه چاپی ذخیره خروجی XML خروجی متنی خروجی PDF
کد خبر : 33182
تعداد بازدید : 4173

خاطره ای خواندنی از علامه جعفري

علامه جعفری می گفت تو یکی از زیارتام که مشهد رفته بودم به امام رضا گفتم.

یا امام رضا دلم میخواد تو این زیارت خودمو از نظر تو بشناسم که چه جوری منو می بینی نشونه شم این باشه که تا وارد صحنت شدم از اولین حرف اولین کسی که با من حرف می زنه من پیامتو بگیرم وارد صحن که شدم خانممو گم کردم. اینور بگرد، اونور بگرد یه دفه دیدم داره میره خودمو رسوندم بهش و از پشت سر صداش زدم که کجایی؟

این ماجرا که به یک درخواست از امام رضا(ع) اشاره دارد، در ادامه آمده است:

علامه جعفری می گفت تو یکی از زیارتام که مشهد رفته بودم به امام رضا گفتم.

یا امام رضا دلم میخواد تو این زیارت خودمو از نظر تو بشناسم که چه جوری منو می بینی نشونه شم این باشه که تا وارد صحنت شدم از اولین حرف اولین کسی که با من حرف می زنه من پیامتو بگیرم وارد صحن که شدم خانممو گم کردم. اینور بگرد، اونور بگرد یه دفه دیدم داره میره خودمو رسوندم بهش و از پشت سر صداش زدم که کجایی؟

روشو که برگردوند دیدم زن من نیست بلافاصله بهم گفت:«خیلی خری»حالا منم مات شده بودم که امام رضا عجب رک حرف میزنه.

زنه دید انگار دست بردار نیستم دارم نگاش می کنم گفتش «نه فقط خودت ، پدر و مادر و جدو آبادتم خرند».

علامه میگن این داستانو برای مطهری تعریف کردم تا ۲۰ دقیقه می خندید.

 

جهان نیوز


نظر شما



نمایش غیر عمومی
تصویر امنیتی :