هانری کوربن دو مطلب را عامل تغییر جهت اشعری دانسته که عبارتند از:
1. روش فکری معتزله که برای عقل ارزش مطلق قائل است به محو دین منتفی میگردد، زیرا عقل، بدون قید و شرط جانشین ایمان میشود، هر گاه عقل فراتر از مسلمات دینی باشد، پس ایمان به خدا وآنچه از جانب او نازل شده است چه فایدهای دارد؟
2. از دیدگاه قرآن ایمان به غیب اصل اساسی حیات دینی به شمار میرود، و ایمان به غیب فراتر از دلایل عقلی است، بنابراین اتکاء به عقل به عنوان دلیل مطلق در قلمرو دینی با اصل ایمان به غیب ناسازگار است. ولی در مکتب اشعری در عین اینکه در قلمرو دلایلی که باید برای عقاید جزمی و اصول دین آورده شود، دلیل عقلی ارزش ویژه خود را دارد و بر خلاف ظاهرگرایان، توسل به دلیل عقلی بدعت و زندقه به شمار نمیرود، با این حال عقل در مقابل ایمان و مسلمات دینی حجت مطلق شناخته نمیشود (هانری کربن، تاریخ فلسفه اسلامی،