اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

Delicious facebook RSS ارسال به دوستان نسخه چاپی ذخیره خروجی XML خروجی متنی خروجی PDF
کد خبر : 82912
تعداد بازدید : 6668

مبانی کلامی مهدویت چیست؟

در کتاب «کفایة الموحدین» آمده است: «چون مهدی (ع)» آخرین خلیفه و حجت خدایی است لازم بود که خود را از گزند حوادث و دست هایی که او را می جستند، تا از بین ببرند مصون بدارد و در کنف غیبت الهی مستور گردد و چون موقعیت امام به منزله موقعیت پیامبر است پس از تبلیغ (یعنی احکام تبلیغ شده است) پس با پنهان بودن او، مردم اگرچه از دیدارش محروم اند، عبث رها نخواهند شد بلکه باید به تمامی احکامی که در دست است عمل کنند. البته اگر روزی تمام نوامیس دین ضایع گردد، آناً ظهور خواهد کرد.»[2]
متکلمان و علمای بزرگ عقاید مسأله مهدویت را، در ارتباط با «قاعده لطف» که در علم کلام معروف است، تفسیر کرده اند و ضرورت وجود امام را با این قاعده به ثبوت رسانیده اند. در این باره متکلم بزرگ جهان اسلام ، خواجه نصیر الدین طوسی (ره) چنین می گوید: « انحصار اللطف فیه معلوم للعقلاء و وجوده لطف و تصرفه آخر و عدمه منا»[1] یعنی: «در نزد خردمندان روشن است که لطف الهی (پس از فرستادن پیامبر) منحصر است در تعیین امام (تا مردمان بی راهبر و مربی و معلوم نمانند و کتاب و سنت شارحی شایسته داشته باشد و واسطه ی فیض قطع نگردد). وجود امام (به خودی خود) لطف است و تصرف او در امور و حضور اجتماعی او و تکمیل حکومت اسلامی و نشر تربیت قرآنی به وسیله او لطفی دیگر است و غیبت او مربوط به خود ما است.»
در کتاب «کفایة الموحدین» آمده است: «چون مهدی (ع)» آخرین خلیفه و حجت خدایی است لازم بود که خود را از گزند حوادث و دست هایی که او را می جستند، تا از بین ببرند مصون بدارد و در کنف غیبت الهی مستور گردد و چون موقعیت امام به منزله موقعیت پیامبر است پس از تبلیغ (یعنی احکام تبلیغ شده است) پس با پنهان بودن او، مردم اگرچه از دیدارش محروم اند، عبث رها نخواهند شد بلکه باید به تمامی احکامی که در دست است عمل کنند. البته اگر روزی تمام نوامیس دین ضایع گردد، آناً ظهور خواهد کرد.»[2]

منابعی برای مطالعه بیشتر:
1. کشف المراد، ص 363.
2. شرح تجرید، ص 376، چاپ سنگی.
3. کفایة الموحدین، ج 3.
4. بیان العرفان، ج 5.

منبع: اسلام کوئست


نظر شما



نمایش غیر عمومی
تصویر امنیتی :