ولى بخت با من یارى نکرد و در بغداد به بیمارى سختى مبتلا شدم. ناچار شخصى به نام «ابن هشام» را نایب گرفتم تا علاوه بر اداى حجّ به نیّت من، نامه اى را که خطاب به حضرت(علیه السلام)نوشته بودم، به دست آن حضرت برساند. در آن نامه خطاب به ناحیه مقدّسه معروض داشته بودم که آیا از این بیمارى نجات خواهم یافت؟ و مدّت عمر من چند سال خواهد بود؟ به او گفتم: تمام تلاش من آن است که این نامه به دست کسى برسد که حجر الاسود را در محل خود نصب مى کند. وقتى نامه را به او دادى، پاسخش را نیز دریافت کن!